محل تبلیغات شما

سلام بر دوستان گل گلی خودم!!!

خوبین شما؟ خانواده ها خوبن؟ چه میکنین با بوی خوشایند وعطر آگین ماه مهر؟ خوش میگذره؟ خب این شما و این یک بخش دیگر از تراوشات ذهنیبنده!

                                                                 ***

-وااااو! چی شده رویا خانوم دست به جیب شدن؟ خبریه کلک؟

رویا: چه خبری باید باشه؟ حالا من یبار دست به جیب شدم تامعده این دوستامو از گشنگی در بیارم اشکالی داره؟

مهدیه: نکنه این دفعه دابل اس کامل برگشتن؟؟؟ هنوز مزه اونشیرینیایی که برای برگشت یونی ساب دادی زیر زبونمه!!

رویا: ایــــــــی بابااااااا! دیگه از این کارا نمیکنمبابا! اصن لیاقت این ساندویچا رو ندارین، بدین برم پسشون بدم!

-اووو حالا چرا جوش میزنی خواهرم! یه صلوات بفرست بشین بخوردیه!

رویا هم کنار ما روی نیمکت پارک پخش شد و شروع به خوردنکرد. بعد از خوردن، راه افتادیم سمت خونه. مث همیشه مهدیه کلی کرم ریزی کرد و بعضیوقتا این کرم ریزیا خطرات جانی بدنبال دارن!! مخصوصا اگه وسط خیابون انجام بشن!

ولی با دیدن در خونه و کسی که جلوی در ایستاده بود به ایننتیجه رسیدم که کرم ریزی های جانی مهدیه از شکنجه های شخصی که جلوی دره شیرین تره!و اون شخص، کسی نبود جز خواهر کوچکتر من، سمیه!!!

قیافه های مهدیه، رویا و من به ترتیب:

مهدیه :O-O

رویا: O-O

من :-_-

رویا: سپیده یهویی دلم برات سوخت!

مهدیه: خدا صبرت بده خواهرم!

سمیه تا مارو دید از جلوی در دوان دوان اومد سر کوچه.با یکلبخند که تمام دندوناشو میریخت بیرون گفت:

سمیه: سلـــــــــام آجییییییییی!! خوبی؟ دلم انقد برات تنگشدههه بووود! سلام مهدیه سلام رویا!

خودشو پرت کرد توی بغل من ولی تنها چیزی که از دهن من بیروناومد این بود: سلام.

مهدیه: به به سلام سمیه جون! چی شده تنها اومدی اینجا؟ راهگم کردین؟

من در گوش رویا گفتم: خدا کنه راه گم کرده باشه! من اینهیولا رو میشناسم.

سمیه گفت: قصد مزاحمت ندارما! ولی اومدم یه هفته ایمهمونتون بشم! اخه وضعیت خونمون برای درس خوندن یکم نامناسبه  به خاطر این گفتم اینجا بهترین جاست! و همینطورمیتونم خواهر جونمو هم ببینم.حالا چرا جلوی در وایستادیم؟بیاین بریم تو دیگه!

و در عین ناباوری بدون این که منتظر ما بشه راه افتاد سمتخونه!

-خواهر جونت بره زیر خاک! ای خدا الان چه نوع خاکی و با چهحجمی به سرم بگیرم؟؟

مهدیه: گلم دیگه خاک جواب نمیده سنگ کوارتز بزن تو سرت!

رویا: اوووووووووووو حالا انگار چی شده؟ یه دختر کوچولوئهدیگه! باته. یعنی یه هفته نمیتونی تحملش کنی؟

مهدیه: لایک رویا! منم میرم طرف رویا! امتحان فیزیک کهنمیخوای بدی! الانم میریم تو و توی یه هفته مثل سه تا میزبان خوب و یه خواهر عالیمواظب خواهرتیم تا درساشو بخونه!

-میزبانی از یه دیو پولاد زره برام راحت تره!! اخه شما هاچقد ساده این؟ فک کردین این اومده اینجا درس بخونه؟ من قصد خبیثانه این فوضولومیدونم!

یکی از زیباترین لحظه ها!!

۱۰ شغل شاد و غم‌انگیز دنیا

نکته ای جالب در مورد هالووین!

رویا ,مهدیه ,یه ,سمیه ,سلام ,حالا ,یه هفته ,جلوی در ,کرم ریزی ,راه گم ,حالا چرا

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Terri's site hermaieni اپوکسی،پلی یورتان،آنتی استاتیک،پلی یوریاء و اجرای انواع کفپوش های صنعتی گاه نوشته های یک دانشجوی پزشکی Robert's info زیرنویس های فواره Basketball Trojer NBA|NBA Trojer Danmark پرتال معرفی پایگاه های اطلاعاتی Patrice's memory